۱- دانشجو که بودیم، برخی اساتید غربزده دائما از اهمیت رئالیسم در روابط بینالملل میگفتند و ایدهآلیسم را نکوهش میکردند. میگفتند باید واقع گرا بود و از شعار و آرمانها دست کشید. چین را مثال میزدند و میگفتند با آمریکا کنار آمد و اقتصادش رونق گرفت. میگفتند رویکرد ایدئولوژیک را باید کنار گذاشت تا پیشرفت کرد. شبیه این ادبیات، از زمان دولت موقت، در بین برخی مدیران مطرح بود و در دولتهای بعدی، گاه و بیگاه زمزمه میشد. انبوه این ادعاها سرانجام در پروژه برجام، به بوته آزمون درآمد.
۲- طیف مذکورهرگز پاسخ ندادند: چرا باید آزادی در قاموس لیبرالیستی، ارزشمند باشد، اما آزادگی و استقلال اسلامی- ایرانی، ضدارزش محسوب شود؟ چرا اسلام را با برچسب ایدئولوژی، تخطئه میکنند؛ اما لیبرالیسم و کاپیتالیسم و منطق سلطه غرب بر جهان را ایدئولوژیک نمیدانند؟! چرا از ناسیونالیسم دم میزنند، اما مواضعشان همان است که قدرتهای استعمارگر برای تسلط بر کشورها تجویز میکنند؟ اگر دینداری، عزتمندی، ستمناپذیری و حقطلبی، ایدهآلیستی است و باید محکوم شود، چرا شکمپرستی، شهوترانی، اسارتطلبی و توجیه برّهگی و بردگی- چنانکه مثلا نشریه حزب اتحاد ملت درباره مذاکره با ترامپ نوشت- ایدئولوژیک قلمداد نمیشود؟
۳- چین را مثال زدند، اما نگفتند که آیا چین، تولید اقتصادی و تولید قدرت در حوزههای دیگر را طبق منویات آمریکا متوقف کرد تا رونق اقتصادی بخرد، یا این که بر تولید انواع منابع قدرت پافشاری کرد و در تمام حوزههای نفوذ آمریکا و غرب پا گذاشت تا آنها را عقب راند؟! آیا چینیها برنامه هستهای، توانمندی نظامی و نفوذ منطقهای را «مزاحم» و «دردسر»ی که باید واگذار کرد، میانگاشتند؟ یا مثلا، کمر تولید را با فرش قرمز پهن کردن برای برندهای خارجی شکستند و سیاست نکاشت و نساخت (نیروگاه و پالایشگاه) را سرلوحه مدیریت کردند و کاسه گدایی به دست گرفتند؟ آیا تاریخ سراغ دارد که مثلا آمریکاییها و اروپاییها با چینیها همان کاری را کرده باشند که با دولت برجام کردند: به دیپلمات ارشدش برای نمایندگی در سازمان ملل ویزا ندادند، از دادن بنزین به وزیر خارجهاش در مونیخ امتناع کردند، توافق با او را که فتحالفتوح خوانده میشد، در هر دو دولت اوباما و ترامپ زیر پا گذاشتند و سرانجام گفتند حتی اجازه واردات دارو و واکسن را هم ندارید؟!
۴- دولت برجام و دیگر هیچ، به ماههای پایانی خود رسیده بود. اوباما و ترامپ، رفته و تحریمهای ویزا، آیسا، سیسادا، کاتسا -۹۰۰ تحریم بیشتر از پیشابرجام- را به یادگار گذاشته بودند. دولت بایدن هم که دندان غربگرایان را شمرده بود، بر فشار حداکثری پافشاری کرد. رسیدیم به موقعیتی که آقای روحانی گفت «واکسن کرونا، سوهان قم نیست که بخواهیم وارد کنیم»؛ و سخنگوی دولت تاکید کرد «واردات واکسن، پشت سد FATF قرار گرفته و معطل آن است. نپذیرفتن FATF اکنون آثار خود را بر تراکنشهای مالی و تامین کالاهای ضروری نشان میدهد». یک سال قبل، انتخابات در شرایطی برگزار شد که کرونا در حال قتلعام بود و در کنار نارضایتی از عملکرد اقتصادی دولت، تاثیر منفی بر نرخ مشارکت (به عنوان یکی از ارکان قدرت ملی) گذاشت. برنامه مطلوب غرب، ظاهرا خوب پیش رفته بود. فراتر از کاهش مشارکت، بنا بود احساس ناامنی، شیرازه امنیت کشور را از هم بپاشد.
۵- مردادماه سال گذشته، بنا بر ضرورت، مراجعهای به تریاژ و اورژانس دو بیمارستان «بازرگانان» و «سوم شعبان» داشتم. ازدحام جمعیت بیماران کرونایی آنقدر زیاد بود که حتی گرفتن نوبت و دیدن پزشک را تبدیل به کاری طاقتفرسا کرده بود. پزشکان هم، یکی در میان، بین اورژانس و بخشها در تردد بودند. پذیرش و درمان بیماران اورژانسی، بسیار سخت بود. فریاد و بگومگوی تند برخی مراجعان با کادر اورژانس، صحنههای بسیار تلخی را پدید آورده بود. اتفاق مشابهی در صفهای طولانی- و بعضا بیفایده- تزریق واکسن در جریان بود. لاشخورهای رسانهای هم زبانشان دراز بود و در طعنه و تمسخر کم نمیگذاشتند.
۶- یازده ماه بعد- هفته گذشته- بنا بر ضرورت دیگری، به بخش اورژانس بیمارستان سوم شعبان مراجعه کردم، یک نوبت صبح و نوبت دیگر، بعد از ظهر و تا اواخر شب. این بار، تریاژ و اورژانس بیمارستان کاملا خلوت بود. خبری از آن دعوا و مرافعههای تلخ نبود. اجازه بدهید تفاوت دو صحنه را با زبان آمار روایت کنیم. دوم شهریور ۱۴۰۰، در حالی که هنوز دولت جدید تشکیل نشده بود، کمتر از ۲۴ میلیون دُز واکسن تزریق شده بودند؛ ۴۰ هزار و ۶۲۳ بیمار کرونایی جدید شناسایی و ۵ هزار و ۴۸۷ نفر در بیمارستانها بستری شده بودند. آن روز۷۰۹ بیمار کرونایی جان باختند و ۷ هزار و ۷۲۷ بیمار در بخش مراقبتهای ویژه بستری بودند. اما دیروز، در حالی که بیش از ۱۵۰ میلیون دُز واکسن تزریق شده، شمار بیماران شناسایی شده جدید به ۳۵۲ نفر (کمتر از یک صدم شهریور پارسال) کاهش یافته و ۵۴ نفر هم بستری شدند؛ یکهزارم شهریور ۱۴۰۰. دیروز به لطف پروردگار، فقط یک نفر در اثر ابتلا به کرونا جان باخت و تعداد بستریها در بخش مراقبتهای ویژه، از ۷ هزار و ۷۲۷ نفر، به ۲۰۴ نفر کاهش یافت. این موفقیت بزرگ بدون برجام و FATF و با اهتمام دولت محترم و همدلی و همراهی کادر خدوم درمانی و ملت شریف ما به دست آمده است. بدینترتیب، نقشه گروگانگیری سلامت ملت ما از سوی دشمن و غربگرایان برای تحمیل خسارتی بزرگتر از برجام، خنثی شد.
۷- رسانهها و سیاستبازانی که سال گذشته از نبود واکسن و قتلعام کرونا مینالیدند، اکنون تغییر فاز داده و میگویند چرا دولت، ظرف ده ماه نتوانسته به اقتصاد رونق بدهد. یکی از افراطیون مدعی اصلاحات، در واکنش به سخنان شنبه شب رئیسجمهور، نوشته: «مهمترین نکته این سخنان این بود که بخش اصلی آن، مربوط به تورم بود. وقت خود و دولت را نیز عموما صرف این مسئله میکند و برای سیاستگذاری تولید جایی باقی نمیماند... این حرف که «اصلاح اقتصادی ارز ۴۲۰۰ تومانی باید قبل از دولت ما اتفاق میافتاد و اگر یکی دو سال قبل انجام میشد، هزینه آن کمتر بود»، درست است، پس چرا انجام نشد؟ اقدامات نواصولگرایان علیه دولت روحانی در اعتراضات ۹۶ و بهویژه ۹۸، نشان داد که انجام این کار، فاجعهبار بود و حتی راه را بر تغییرات در این دولت هم میبست».
۸- داستان را از وسط، گزینشی و وارونه روایت میکنند. چرا تورم، تبدیل به مسئله مهم دولت شده و از کجا آمده؟ رکورد تورم ۶۰ درصدی در دولت قبل، چگونه پدید آمد؟ نقدینگی به عنوان موتور پرشتاب تورم، در دولت «برجام و دیگر هیچ»، ۹۰۰ درصد افزایش یافت و از ۴۳۰ هزار میلیارد دلار به حدود ۴۰۰۰ هزار میلیارد تومان رسید. این رویداد در کنار کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیاردی، موجب ترمز بریدگی تورم شد. دولت جدید البته موفق شد به میزان ۱۳ درصد از تورم پیشین بکاهد؛ در عین حال، یکی از پیامدهای جهانی جنگ اوکراین، ایجاد تورم
۷ تا ۲۰ درصدی در کشورهای مختلف بوده است. متغیر دیگر در تورم، حذف اجباری ارز ترجیحی است. مهندسی معیوب دولت سابق، موجب حراج ۶۰ میلیارد دلار (۱۲۶۰ هزار میلیارد تومان رانت) شد. در حالی که روحانی ادعا میکرد «ما برای دولت بعدی، ریلگذاری کردیم تا راحت باشند»، یکی از عناصر غربگرا، چند ماه قبل با وقاحت نوشت: «دو پوست موز زیر پای دولت است. اول ادامه دلار ۴۲۰۰ تومانی. دوم حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی. انتخاب کنید که کدام گام را برخواهید داشت؟».
۹- ادعا میکنند نواصولگرایان(!؟) مانع اصلاحات درست در دولت سابق شدند. آیا آنها، فاجعه ارز ۴۲۰۰ تومانی را تصویب کردند؟! نواصولگرایان، برای دهنکجی به دولت نهم و دهم، کارت سوخت و سهمیهبندی بنزین را برای چهار سال حذف کردند و موجب قاچاق
۱۴۴ هزار میلیارد تومانی شدند؟ آنها، یکشبه قیمت بنزین را سه برابر کردند و با پوزخند گفتند «خود من هم صبح جمعه باخبر شدم»؟ افراطیون مدعی اصلاحات، میراث کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیاردی، بدهکاری ۱۵۰۰ هزار میلیاردی، سررسید ماهانه ۱۲ تا ۱۳ هزار میلیاردی سود اوراق فروخته شده (۵۰۰ هزار میلیارد برای چهار سال)، نداشتن بودجه برای پرداخت حقوق مرداد ۱۴۰۰ کارمندان و... را چگونه توجیه میکنند؟
۱۰- متهمان اصلی سیاستهای ویرانگر در گذشته، میتوانند طعنه بزنند که دولت جدید، گرفتار تورم است، یا سرعت حرکتش کُند است، اما اهل فن میدانند که از نگاه مزدوران رسانهای غرب، قرار بود ایران منهدم شود و دولت موفق شده بخش مهمی از مینهای کار گذاشته را خنثی کند. سخن از نقشهای است که مدیر معدوم شبکه آمدنیوز دربارهاش گفت: «مجموعه ما در انتخابات ۹۶ تحلیل امنیتی داشت. اینجور نبود که بگوییم اصلاحطلبیم یا عاشق روحانی. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ ما براساس تحلیل امنیتی به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر فردی مثل روحانی. کشور باید به نقطه جوش میرسید». از وطنفروشانی سخن میگوییم که اکبر گنجی، اسفند ۹۸ درباره کارکردشان اذعان کرد: «ما کارمندان دولتهای راست افراطی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشتافکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم. گمان باطل نکنید که ما مخالف سیاسی، مدافع حقوق بشر، فمینیست و... هستیم. ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریمهای تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کروناهراسی انجام دهیم».
۱۱- ایران، طبق محاسبات دشمن و به اعتبار ترکیب فشار حداکثری با کارکرد مدیریت اشرافی غربگرا باید پارسال از پا درمیآمد، و اصلا نوبت تشکیل دولت جدید در شهریور ۱۴۰۰ نمیرسید. هر کدام از بحرانهای چندگانه، برای از پا درآوردن دولتی تازه کار کافی بود. غربگرایانی که امروز درباره عدم موفقیت دولت در تکرقمی کردن نرخ تورم طعنه میزنند، یا تبعات توقف روند ارزپاشی خود را به رخ میکشند، در باطن امر، از این که دولت موفق شده بخش مهمی از آن اَبَربمبها و اَبَربحرانهای ترکیبی را خنثی کند، عصبانی هستند؛ ولو با طعنه و تمسخر برگزار کنند. آنها میدانند اگر موفقیتهای داخلی و خارجی دولت انقلابی گسترش یابد، نه پشمی بر کلاه دشمن خواهد ماند و نه این پادوها میتوانند دیگر سر بلند کنند.
محمد ایمانی
نظر شما